آخرین فیلم و سریال ایرانی


خلاصه داستان : فیلم‌نامه فیلم اقتباسی از مانگای علمی–تخیلی آلیتا فرشته جنگ نوشته یوکیتو کیشیرو نویسنده ژاپنی است که رابرت رودریگز به کمک جیمز کامرون تصمیم گرفته از آن یک فیلم موفق بسازد. این فیلم داستان امید، عشق و قدرت است. در چند قرن آینده آلیتای تنها (رزا سالازار) توسط یک پزشک سایبری به نام ایدو (کریستف والتز) در شهر آهن پیدا شده و به کلینیک او برده می‌شود. زمانی که آلیتا بیدار می‌شود نمی‌داند کیست و در کجاست. همه‌چیز برای او غریبه و ناآشناست. او رفته‌رفته وارد شهر می‌شود و ایدو به او کمک می‌کند تا از گذشته‌اش دور بماند اما هوگو (کئآنجانسون) می‌خواهد به او کمک کند تا خاطرات گذشته را به یاد آورد. این دو به هم علاقه‌مند می‌شوند اما نیروهای خطرناکی به دنبال آلیتا هستند و جان او و رابطه آن دو را تهدید می‌کنند. آلیتا متوجه می‌شود نیروهای دفاعی قدرتمندی دارد که برای نجات دوستان و عزیزان اش می‌تواند از آن‌ها استفاده کند. او برای یافتن حقیقت زندگی گذشته خود ماجراجویی را آغاز می‌کند که دنیای تاریک و فاسد را به او بیشتر نشان می‌دهد و دراین‌بین می‌بینیم که یک زن جوان چگونه می‌تواند همه‌چیز را تغییر دهدجیمز کامرون اعلام کرده است که قصد دارد
خلاصه داستان : فیلم اتاق تاریک در مورد زوج جوانی هست که دارای یک فرزند به نام امیر هستند. در این فیلم ساره بیات نقش همسر ساعد سهیلی را ایفا میکند که چندین سال از همسر خود بزرگتر است . این زوج بنا به دلیلی از شهرستان به تهران می آیند و بعد از گذشت چند روزی فرزند شان را گم میکنند.بعد از وقوع جریاناتی فرزند آنها پیدا میشود . روزی که پدر امیر او را در حمام میشست از فرزند خود چیزهایی میشنود که در جریان این گم شدن برای او اتفاق می افتد. فرهاد ابتدا خودش تصمیم می‌گیرد به دنبال فردی که بدن امیر را دیده است بگردد چرا که پس از اصرارهای فرهاد، امیر حاضر نمی‌شود اسم آن فرد را بگوید. شاید به نوعی می‌توان گفت دلیل این ترس، نحوه برخورد فرهاد نیز است چرا که امیر را از اینکه این موضوع را حتی با مادرش درمیان بگذارد می‌ترساند. این همان شیوه‌ای است که یونگ می‌گوید پدر و مادر همان طور که خودشان رفتار می‌کنند، رفتار فرزند را نیز مشابه خود پرورش می‌دهند. حتی وقتی که فرهاد در نهایت به هاله (مادر امیر) هم این موضوع را می‌گوید، بر سر اینکه شیوه درست برخورد با این موضوع چیست اختلاف نظر دارند. هاله معتقد است باید درباره‌ این موضوع با امیر حرف بزنند اما فرهاد اصرار دارد که این عمل تاثیر بدی روی فرزندشان می‌گذارد و این مسئله را برای او تشدید می‌کند.
خلاصه داستان : صدای زندگی روستایی در هر پلان«اسرافیل» موج می‌زند، اما مهم‌ترین ویژگی صدای «اسرافیل» را در قطاری که در تمام سکانس‌های شمالی فیلم می‌بینیم می‌توان شنید. قطاری که آغازکننده قصه ماهی (هدیه تهرانی) و بهروز (پژمان بازغی) بوده است و در پایان هم قصه این دو را تمام می‌کند. «اسرافیل» از عشق و مرگ می‌گوید. از عشق‌های گذشته مثل مردگانی از قبر برخاسته که به دنبال فرجام خود آمده‌اند. داستان عاشقانه ماهی و بهروز در نوجوانی به دلیل رفتارهای سنتی یک جامعه کوچک با المان‌های روستایی ناتمام مانده است و حالا که ماهی عزادار مرگ پسرش از ازدواج اجباری‌اش است بهروز بازگشته و زخم‌های قدیمی را گشوده است. حرف‌وحدیث‌ها بار دیگر ماهی و زندگی‌اش را احاطه می‌کند و زندگی در حال فروپاشی وی را بیش‌ازپیش تهدید می‌کند روایت کاملاً به دونیمه تقسیم می‌شود…سارا دختری است که همه زندگی‌اش به دلیل بیماری روانی مادر تحت‌الشعاع قرارگرفته است و حالا ازدواج با بهروز راه فراری پیش رویش است که نمی‌تواند از آن بگذرد. درست با ورود به زندگی  فیلم در یک سراشیبی می‌افتد. دیگر نه خبری از نماهای چشم‌نواز ابتدایی فیلم است، نه داستان عاشقانه‌ای که علی‌رغم کاستی‌هایش تا اینجا خوب پرورانده شده بود. با ورود به زندگی سارا مشکلات و دغدغه‌های دختری ترسیم می‌شود که اتفاقاً مشابهش در یک پرداخت حساب‌شده‌تر در وارونگی اکنون روی پرده است
خلاصه داستان : فیلم سینمایی آن سوی ابرها به کارگردانی مجید مجیدی جشنواره فیلم لندن به نمایش درمی‌آید. فیلم سینمایی آنسوی ابرها به کارگردانی مجید مجیدی به‌صورت کامل در هند ساخته شده است. مجید مجیدی درباره اولین نمایش فیلم جدیدش «آنسوی ابرها» گفت: این اولین فیلم بلندی است که در خارج از کشورم ایران ساخته‌ام، تجربه‌ای که سال‌ها در انتظار رخ دادن آن بودم. «آنسوی ابرها» دنباله اعتقادات سینمایی من است که ریشه در ارزش‌ها انسانی، عشق، دوستی و روابط خانوادگی دارد. این فیلم همچون «بچه‌های آسمان» داستان یک برادر و خواهر است با این تفاوت که آنها بزرگ شده‌اند و با کشمکش‌های بزرگتری در شهر شلوغ بمبئی رو به رو هستند. این فیلم که داستانش درباره یک خلافکار و توزیع‌کننده مواد مخدر به نام امیر است که در تعقیب و گریز پلیس به رختشورخانه‌ای فرار می‌کند که خواهرش تارا در آن کار می‌کند و تارا برادرش و مواد مخدر او را از دید پلیس پنهان می‌کند