آخرین فیلم و سریال ایرانی


خلاصه داستان : Game of Thrones یک سریال تلویزیونی تلویزیونی فانتزی آمریکایی است که توسط دیوید بنوف و دی. بی. وایس ساخته شده است. این یک سازگاری از یک آهنگ یخ و آتش است، مجموعه ای از رمان های فانتزی جورج R. R. مارتین، که اولین بار آن است که A Game of Thrones است. این فیلم در بلفاست و جاهای دیگر در انگلیس، کانادا، کرواسی، ایسلند، مالت، مراکش، اسپانیا و ایالات متحده آمریکا فیلم برداری شده است. این سریال در تاریخ 17 آوریل 2011 در HBO در ایالات متحده پخش شد و فصل هفتم آن در 27 اوت 2017 به پایان رسید. این سری با فصل هشتم آن در سال 2019 به پایان خواهد رسید. بازی قرون وسطی در قاره های داستانی Westeros و Essos قرار دارد و دارای چند خط پلات و یک گروه بزرگ است اما متشکل از سه قوس اصلی داستان است. مراسم اول قهرمانی در تخت آهنین هفت امپراطوری و پیروی از یکپارچگی و درگیری های میان خانواده های نجیب زاده ای است که یا برای تسلط بر تخت سلطنت می کنند یا برای استقلال از تخت سلطنت می کنند. قصه دوم داستان بر روی نسل گذشته سلسله حاکم سرنگون شده قلمرو، تبعید و تسخیر بازگشت به تخت است. مراکز داستان سوم در برادری طولانی مدت متهم به دفاع از قلمرو علیه تهدید های باستانی مردم و موجودات افسانه ای که به دور از شمال زندگی می کنند و زمستان های متداول که قلمرو را تهدید می کنند،
خلاصه داستان : فیلم اتاق تاریک در مورد زوج جوانی هست که دارای یک فرزند به نام امیر هستند. در این فیلم ساره بیات نقش همسر ساعد سهیلی را ایفا میکند که چندین سال از همسر خود بزرگتر است . این زوج بنا به دلیلی از شهرستان به تهران می آیند و بعد از گذشت چند روزی فرزند شان را گم میکنند.بعد از وقوع جریاناتی فرزند آنها پیدا میشود . روزی که پدر امیر او را در حمام میشست از فرزند خود چیزهایی میشنود که در جریان این گم شدن برای او اتفاق می افتد. فرهاد ابتدا خودش تصمیم می‌گیرد به دنبال فردی که بدن امیر را دیده است بگردد چرا که پس از اصرارهای فرهاد، امیر حاضر نمی‌شود اسم آن فرد را بگوید. شاید به نوعی می‌توان گفت دلیل این ترس، نحوه برخورد فرهاد نیز است چرا که امیر را از اینکه این موضوع را حتی با مادرش درمیان بگذارد می‌ترساند. این همان شیوه‌ای است که یونگ می‌گوید پدر و مادر همان طور که خودشان رفتار می‌کنند، رفتار فرزند را نیز مشابه خود پرورش می‌دهند. حتی وقتی که فرهاد در نهایت به هاله (مادر امیر) هم این موضوع را می‌گوید، بر سر اینکه شیوه درست برخورد با این موضوع چیست اختلاف نظر دارند. هاله معتقد است باید درباره‌ این موضوع با امیر حرف بزنند اما فرهاد اصرار دارد که این عمل تاثیر بدی روی فرزندشان می‌گذارد و این مسئله را برای او تشدید می‌کند.
خلاصه داستان : «خوک» فیلم طنزی است که به اندازه‌ی نامش عجیب و خل‌وضعانه است. آنچه که در «خوک» آشکار می‌شود شکنندگی ایگوی مردی (کارگردانی) است که اجازه‌ی کار ندارد و به نظر می‌رسد از مشکلات شدید خشم رنج می‌برد. داستان از جایی آغاز می‌شود که این کارگردان می‌فهمد بازیگر الهام‌بخشش می‌خواهد با کارگردان دیگری کار کند. این نگرانی‌ها البته تا زمانی که سر چندین کارگردان مشهور ایرانی توسط قاتلی بریده می‌شود ادامه پیدا می‌کند. او که دیگر فیلم نمی‌سازد و به کار کردن روی تبلیغات روی می‌آورد صبورانه منتظر روزی است که توسط قاتل به قتل برسد. زمانی که به نظر می‌رسد آن روز قرار نیست بیاید کم‌ کم نگران می‎‌شود که شاید دیگر فیلمساز مهمی نیست. فیلم در نتیجه‌اش ایگوی مرد مدرن فیلمساز را در جلوی لنز یک کمدی-سیاه تحلیل کرده و تخریب می‌کند. با وجود اینکه «خوک» به اوج متافیکشنالی که قولش را داده نمی‌رسد اما به وسیله‌ی بنیاد هوشمندانه‌اش ترسیم بسیار بامزه و خنده‌داری از جامعه‌ای است که هم در واقع و هم به شکلی استعاری در حال از دست دادن سرش است
خلاصه داستان : صدای زندگی روستایی در هر پلان«اسرافیل» موج می‌زند، اما مهم‌ترین ویژگی صدای «اسرافیل» را در قطاری که در تمام سکانس‌های شمالی فیلم می‌بینیم می‌توان شنید. قطاری که آغازکننده قصه ماهی (هدیه تهرانی) و بهروز (پژمان بازغی) بوده است و در پایان هم قصه این دو را تمام می‌کند. «اسرافیل» از عشق و مرگ می‌گوید. از عشق‌های گذشته مثل مردگانی از قبر برخاسته که به دنبال فرجام خود آمده‌اند. داستان عاشقانه ماهی و بهروز در نوجوانی به دلیل رفتارهای سنتی یک جامعه کوچک با المان‌های روستایی ناتمام مانده است و حالا که ماهی عزادار مرگ پسرش از ازدواج اجباری‌اش است بهروز بازگشته و زخم‌های قدیمی را گشوده است. حرف‌وحدیث‌ها بار دیگر ماهی و زندگی‌اش را احاطه می‌کند و زندگی در حال فروپاشی وی را بیش‌ازپیش تهدید می‌کند روایت کاملاً به دونیمه تقسیم می‌شود…سارا دختری است که همه زندگی‌اش به دلیل بیماری روانی مادر تحت‌الشعاع قرارگرفته است و حالا ازدواج با بهروز راه فراری پیش رویش است که نمی‌تواند از آن بگذرد. درست با ورود به زندگی  فیلم در یک سراشیبی می‌افتد. دیگر نه خبری از نماهای چشم‌نواز ابتدایی فیلم است، نه داستان عاشقانه‌ای که علی‌رغم کاستی‌هایش تا اینجا خوب پرورانده شده بود. با ورود به زندگی سارا مشکلات و دغدغه‌های دختری ترسیم می‌شود که اتفاقاً مشابهش در یک پرداخت حساب‌شده‌تر در وارونگی اکنون روی پرده است
خلاصه داستان : فیلم دعوتنامه با مضمونی غم انگیز و اجتماعی می باشد که گرفتاری و بی پولی خیلی از مردم جامعه را به روایت تصویر کشانده است. زندگی سخت و گرفتاری و بیماری که برای نجات از مشکلات شاید به ذهن خیلیا خطور کند که تنها راه حل خلاف باشد. در فیلم دعوتنامه نیز فردی به نام رضا غرق در مشکلات می باشد و در فقر و نداری دست و پا میزند واز سمت دیگر فرزندش دچار بیماری می شود که برای درمان آن باید آن را به بیمارستان ببرد. رضا نیز همینکار را انجام میدهد اما متاسفانه خرج و مخارج بیمارستان بسیار زیاد و سرسام آور است . رضا که از شدت غم و اندوه به دیوانگی رسیده بود تصمیم میگیرد که از جیب زائران امام رضا دزدی کند تا بتواند برای درمان فرزند خود کاری کرده باشد و اما متاسفانه با انجام دادن اینکار بدبختی و گرفتاری او بیش از پیش می شود . او نیز در ادامه متوجه کار اشتباه خود می شود و نتیجه ی کار زشت خود را می بیند. رضا پشیمان می شود و سعی در جبران کار خود بر میآید اما باید دید که مالباختان در این فیلم چه نقشی ایفا میکنند.