آخرین فیلم و سریال ایرانی


خلاصه داستان : داستان فیلم آستیگمات در مورد زندگی نافرجامی هست که سالهای پیش از هم پاشیده است. مرد خانواده که اکنون سن و سالی از او گذشته بود به خانه ای که زن و فرزندان سابقش در آن زندگی میکند برگشته است اما نه از روی دلتنگی و پشیمانی. در واقع با بازگشت او کل زندگی آنها به یکباره متلاشی میشود و از هم می پاشد. پدر سابق خانواده برگشته بود تا خانه ای همسرسابق و فرزندانش را که در آن زندگی میکند را پس بگیرد. اما این خانه اکنون تنها منبع در آمد این زن خانه بوده است و به علاوه تنها سرپناه آنها  بود.  یکی از پسران این خانوداه نیز که رویای پولدار شدن را در سر خود می پرورانددر زیر زمین خانه شان مشغول پرورش زالو بود تا بتواند از این طریق سرمایه ای جمع کند و پولدار شوند. این پسر دلسوز وقتی این اوضاع و احوال را میبیند تلاش خود را میکند تا بتواند باردیگر پدر و مادر خود را آشتی دهد تا به زندگی برگردند اما متاسفانه مادرش قبول نمی کند که بار دیگر با همسر سابقش زندگی کند. به علاوه او در حال ازدواج با مرد دیگری بود. در همین اوضاع و احوال نوه ی آنها که کودکی بیش نبود و به مدرسه میرود در مدرسه برای معلم خود دردسری بزرگ می آفریند که به بار مشکلات آنها افزوده میشود
خلاصه داستان : فیلم هندی زیر ( به فارسی صفر )داستان زندگی مردی کوتاه قد به نام باآو سینگ از یک خانواده ثروتمند را نشان می دهد. شاهرخ خان که این نقش را ایفا می کند،او در این فیلم نقش مردی کوتاه قد و چاق را بازی می کند که قلبی پر از شور و هیجان  و مهربان دارد که البته گاهی دچار غرور می شود اما همین  امر نیز گاهی سبب ناراحتی او می شود.او در زندگی اش هیچ گاه مشکل مالی نداشته و حتی به دیگران نیز کمک میکرد.در این فیلم پر از هیجان ما شاهرخ خان و سلمان خان  دوستاره ی بزرگ هند را درکنار هم میبینیم که ایفای نقش میکنند.این مرد همیشه از غرورش ترس داشت و از آن فرار میکند. حال او به دنبال یک هدف در زندگی اش است. شخصیت او چالش برانگیز و عجیب و غریب است. باآو سینک به علت شکل ظاهری خود مشکل ازوداج داشت به همین دلیل همیشه در آزانس های ازدواج به دنبال یک همسر ایده آل بود تا با شرایط و ویژه گی های ظاهر او کنار بیاید تا اینکه شریک زندکی خود به نام آفییا بایندر را پیدا میکند.  او پس از ادواج با آفییا بایندرکه فلج است سعی دارد تا خوشبختی را به زندگی اش بیاورد. این مثلث عشق آنها را به شهرهای دور می برد و باآورا به سوی ماجراجویی می کشاند تا عشق و تکیه گاه او را در زندگی کامل کند.
خلاصه داستان : پروژه گوتنبرگ در مود گروه جاعلان اسکناس های قلابی است که به قدر کارشان حرفه ای و دقیق است پلیس هنگ هنگ قادر به تشخیص آن نیست. این گروه دارای یک فرد خبره که هنرش نقاشی می باشد و نام  خود را ملقب به نقاش کرده است و تاکنون کسی نتوانسته دست او را رو کند.لیمن خیلی باهوش است تا جایی که میفهمد خریدار بعدی اسکانس های جعلی خود پلیس هست و کار زیرکانه ای را انجام میدهد. بنابراین زمانی که پلیس هنگ کنگ در حال شکار یک باند تقلبی به رهبری یک رییسی به ا نام "پانیتر" است. پلیس به منظور خنثی کردن هویت واقعی خود، عضو حزب بنیاد لی مرد را به رسمیت می شناسد تا هویت مخفی "نقاش" را پنهان کند. این هنرمند نقاش به نام لی من از زندان تایلند به هنگ نگ متقل می شود.و پلیس سعی دارد تا او را بازجویی کند و راز یک سر قتل ها را از جهات تقلبی بودن آن از زیر زبان لیمن بیرون بکشد واو را متهم کند.اما لیمن زیر بار نمی رود و حتی دوستان خود را لو نمیدهد.و ادعا میکند که زندگی خودش نیز تحت خطر است.